English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4237 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
When I came in U زمانی که من تو آمدم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I arrived as soon as he left ( went ) . U همین که رفت من آمدم
I dropped in to say hello. U آمدم اینجا یک سلامی بکنم
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
I am here on business. برای کار اینجا آمدم.
slices U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime U پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm U Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
I am here for a language course U من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
assembly U 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
eternity U بی زمانی
contemporaneousness U هم زمانی
eternities U بی زمانی
synchronization U هم زمانی
monomial U یک زمانی
onetime U یک زمانی
whilom U یک زمانی
synchrony U هم زمانی
simultaneeity U هم زمانی
time sense U حس زمانی
temporal U زمانی
on <prep.> U در [زمانی]
timeline U خط زمانی
sometime U یک زمانی
time limit U حد زمانی
time limits U حد زمانی
time constant U ثابت زمانی
time error U خطای زمانی
temporal sign U علامت زمانی
temporal maze U ماز زمانی
time dilation U پارادوکس زمانی
time disorientation U گم گشتگی زمانی
time interval U فاصله زمانی
time division multiplex U تسهیم زمانی
time division multiplexing U تسهیم زمانی
time fuse U ماسوره زمانی
throughput time U اشتراک زمانی
schedules U برنامه زمانی
time fire U تیر زمانی
time estimation U براورد زمانی
time base U مبدا زمانی
schedule U برنامه زمانی
time horizon U افق زمانی
time flutter U اختلال زمانی
time jitter U اختلال زمانی
time bar U محدودیت زمانی
interval U فاصله زمانی
yore U در زمانی بسیاردور
timetable U برنامه زمانی
time lags U فاصله زمانی
temporal U جسمانی زمانی
time lag U فاصله زمانی
time limit U محدوده زمانی
time limit U محدودیت زمانی
time limits U محدوده زمانی
time limits U محدودیت زمانی
time scale U مقیاس زمانی
time scales U مقیاس زمانی
time sharing U اشتراک زمانی
time lag U تاخیر زمانی
timetabled U برنامه زمانی
flashbacks U وقفه زمانی
spatiotemporal U فضایی و زمانی
timetabling U برنامه زمانی
mechanical time fuze U ماسوره زمانی
in a short time U در اندک زمانی
lapse U فاصله زمانی
lapses U فاصله زمانی
lapsing U فاصله زمانی
discrete time U با گسستگی زمانی
time lags U تاخیر زمانی
continuous time U با پیوستگی زمانی
clock paradox U پارادکس زمانی
timetables U برنامه زمانی
flashback U وقفه زمانی
time path U مسیر زمانی
time U زمانی موقعی
pressure of time U فشار زمانی
times U زمانی موقعی
no longer U نه بیشتر [زمانی]
timetrend U روند زمانی
timer switch U کلید زمانی
time yield limit U حد تسلیم زمانی
time pressure U فشار زمانی
vintage model U الگوی زمانی
time frames U چارچوب زمانی
no longer U نه دیگر [زمانی]
time frame U چارچوب زمانی
timed U زمانی موقعی
lags U تاخیر زمانی
time yield U تسلیم زمانی
lagged U تاخیر زمانی
time schedule U برنامه زمانی
time quantum U ذره زمانی
time priority U تقدم زمانی
time priority U اولویت زمانی
scheduled U برنامه زمانی
time preference U ارجحیت زمانی
time preference U رجحان زمانی
time preference U ترجیح زمانی
unit of time U واحد زمانی
time score U نمره زمانی
time series U سریهای زمانی
time slice U برش زمانی
time study U بررسی زمانی
lag U تاخیر زمانی
timeline U تسلسل زمانی
time table U جدول زمانی
age hardening U سخت گردانی زمانی
cotidal U دارای هم زمانی در طغیان اب
time lag U فاصله زمانی مرده
cross sectional data U داده ها در یک مقطع زمانی
synchronizes U انطباق زمانی داشتن
synchronising U انطباق زمانی داشتن
chronologic U دارای ربط زمانی
capacitive time constant U ثابت زمانی فرفیت
low time constant U ثابت زمانی کوچک
time lags U فاصله زمانی مرده
chronological U ترتیب زمانی وقوع
chronological U دارای ربط زمانی
monsoons U باد وباران زمانی
monsoon U باد وباران زمانی
synchronize U انطباق زمانی داشتن
asynchronous time division multiplexing U تسهیم زمانی ناهمگام
synchronises U انطباق زمانی داشتن
synchronised U انطباق زمانی داشتن
time series data U امار سریهای زمانی
time slicing U تقسیم بندی زمانی
magnetic time relay U رله زمانی مغناطیسی
time slicing U برش زمانی زدن
time average symmetry U تقارن میانگین زمانی
rate of time preference U نرخ برتری زمانی
tdm U تسهیم زمانی ultiplexing
timing U برنامه ریزی زمانی
since he was in petticoats U از زمانی که بچه بود
input time constant U ثابت زمانی اولیه
time series analysis U تحلیل سریهای زمانی
distributed lag U توزیع فاصله زمانی
o technique U تحلیل عوامل زمانی
time fire U تیراندازی با گلوله زمانی
serve time <idiom> U زمانی رادرزندان بودن
time sampling U نمونه گیری زمانی
vintage model U الگوی مقطع زمانی
inductive time constant U ثابت زمانی القا
high burst U تیر زمانی بالا
time division multiplexing U انتقال چندتایی زمانی
aging U سخت گردانی زمانی
social rate of time preference U نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
strain age harden U سخت کردن کرنشی زمانی
strain age hardening U سخت گردانی کرنشی زمانی
time out U معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
time constant of an exponential quantity U ثابت زمانی یک کمیت نمایی
valve duration U مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
synchronous time division multiplexing U تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
time out of minds U زمانی که کسی یاد ندارد
time utility U بهره گیری از شرایط زمانی
time table U جدول زمانی ورود و عزیمت
greatuncle U زمانی برابر 00852 سال
airburst ranging U تنظیم تیر زمانی بالا
phases U دوره زمانی اجرای برنامه
phased U دوره زمانی اجرای برنامه
lap chart U جدول زمانی برای هر دور
phase U دوره زمانی اجرای برنامه
chronograph U الت سنجش فواصل زمانی
decision lag U تاخیر زمانی در تصمیم گیری
age hardening susceptibility U تقبل سخت گردانی زمانی
finals U رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final U رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
marginal rate of time preference U نرخ نهائی ترجیح زمانی
mechanical time fuze U ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
time preference theory of interest U نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
He was quite a fellow in his day. U زمانی برای خودش آدمی بود
timed U خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
time lags U زمان تلف شده سکته زمانی
run duration U مدت زمانی که برنامه اجرا میشود
variable time fuse U ماسوره زمانی متغیر VTF:abb
phase U مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
air hardening U سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
time lag U زمان تلف شده سکته زمانی
cripples U پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
crippled U پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
time U خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
phases U مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
cripple U پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
phased U مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
productive U مدت زمانی که یک محصولی ساخته میشود
peaks U زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
outage U مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
times U خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
peaking U زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
available U دوره زمانی ای که در آن سیستم استفاده میشود
peak U زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
crippling U پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
leases U استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
duration U مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
transient U خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
outages U مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
transients U خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
lease U استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
Recent search history Forum search
1چیزی که عوض داره گله نداره
1I need a reference so I came in office on friday to ask you if you can be one of my reference.
1confinement factor
1شما تا چه زمانی حراجی خواهید داشت؟
1معنی اصطلاحی nonconversation چیست؟
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
1چه زمانی باید اتاق تحویل بدم
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com